۱- اشتباه من این بود که به جای اینکه دنبال کار باشم به هر نحوی، دنبال مسائل حاشیهای بودم. شاید اگر همون کاری که توی سال ۹۵ داشتم رو ادامه میدادم مسیرم به اینجا نمیرسید. بیشتر کارها ربطی به مدرک نداره. به نظرم بچهها رو باید جوری تربیت کرد که از ۱۵ سالگی دو تا مهارت رو یاد بگیرن و از ۱۸ سالگی به طور جدی وارد بازار کار بشن و اصلا حقوق پایینش مهم نیست چون بعد از ۵ سال نهایتا این حقوق افزایش پیدا میکنه و به حد خوبی میرسه.
۲- به هیچ عنوان نیاز نیست که برای افزایش حقوق یا داشتن زندگی بهتر وارد دانشگاه بشید و اصلا به کنکور فکر کنید. دانشگاه زمانی مفیده که شما وارد کار شدید و برای پیشرفت کارتون نیاز دارید که آموزش ببینید.
۳- وقت جوونی آدم نباید توی دانشگاه تلف بشه. باید حداقل روزی ۸ ساعت کار کرد و بعدش هر نوع تفریحی که آدم دلش میخواست انجام بده.
۴- یک سری از مهارتها لازمه. گواهینامه رانندگی واجبه. هر چی سریعتر بهتر. شنا. تهیه غذا و آشپزی در طبیعت.
۵- تهران جای زندگی نیست. هر چند که حقوق بالاتری داری ولی واقعا جای زندگی نیست. به شخصه طبیعت رو بیشتر از شهرهای شلوغ بیشتر دوست دارم. اما قبل از اومدن به یک شهر کوچیکتر باید فکرشو کرده باشی. یهویی از تهران زدم بیرون و تا یه مدت بیکار بودم و خیلی بهم فشار اومد. اما خدا رو شکر تونستم با ترجمه و آموزش و اینها یکم زندگیم رو بچرخونم. نهایتا هم سربازی میتونه یکم به آدم کمک کنه چون همون حقوق چندرغاز ۵ میلیون تومنی و ستوان سومی بودن یکم باعث میشه زندگی بیافته روی روال.
۶- به هیچ عنوان وام نگیرید. خونهای نگیرید که بیش از اندازه بزرگ باشه یا هزینه برداره. اجاره ماهیانه توی تهران بیشتر از ماهی ۳ تومن برای خودم که نمیارزه. به جای اینکه وام بگیرید، کار کنید، آروم آروم حقوقتون رو افزایش بدید و هزینههای اضافیتون رو کم کنید. اینطوری آروم آروم زندگیتون رو پیشرفت میدید. دلیلش خیلی سادهست. مغز انسان تنها زمانی واکنش میده که احساس خطر کنه. معمولا چون پرداخت قسط وام رو میشه عقب انداخت شرایط ذهنی آماده کار بیشتر نیست. اما اگر وام نگرفته باشید و توی خونه هستید و احساس کنید که یک وسیلهای توی خونه کمه، شرایط ذهنی به شکلی آماده میشه که بیشتر کار کنید و برای بدست آوردن یک وسیله تلاش کنید.
۷- توی زندگی یک سری وسایل کاملا اضافه هستن و به شخصه خودم و خانمم سر نخریدن اونها توافق کردیم. یکی تلویزیون، و دومی هم مبلمان و میزه. به جاش پتو و پشتو انداختیم و گور بابای نظر مردم و تا الان هم هر کس اومده خونه ما (به جز مسنها) راضی بوده. برای اونهایی که سن بیشتری دارن و روی زمین نمیتونن بشینن هم دو تا صندلی آماده داریم.
۸-بعد از سه ماه زندگی توی این خونهای که الان توش هستم، میبینم که خریدن خونه اونطور هم که میگن ارزشش رو نداره. هر دفعه یه جای خونه خراب میشه و باید کلی هزینه بدی برای تعمیر خونه. در حالی که اگر اجاره نشین باشی، نیاز نیست که هزینه تعمیر یک سری وسایل رو متحمل بشی. هر وقت پول به اندازه کافی داشتم که یک خونه درست و حسابی بسازم اونوقت میرم سراغش. هر چی هم پول پس انداز دارم میرم سراغ زمین. تیکه تیکه زمین میخرم.
۹- پسانداز رو هیچ وقت به شکل پول نقد نگه ندار. سکهش کن. ربع نیم تمام سکه هر چی شد.