چرکنویس مصطفی

یادداشت‌های پراکنده درباره موضوعات مختلف و نامرتبط

چرکنویس مصطفی

یادداشت‌های پراکنده درباره موضوعات مختلف و نامرتبط

آنچه گذشت

پاک کردن وبلاگم یه کار درست بود. البته قبل از اینکه پاک کنم یه پشتیبان ازش گرفتم و تمام یادداشت هام رو ریختم روی یک فایل ورد و گذاشتم کنار تا بعدا دوباره بخونمشون و ببینم چه خبر بوده. خاطراتی که ضبط و ثبت کردنشون ضروری بود.

اما چه گذشت؟

آنچه گذشت:

مشغول به کار در ایتان بودم. کرونا بود و همه جا تعطیل و واکسن و ماسک و کوفت و زهرمار. شبها توی خوابگاه می‌خوابیدم. دنبال یه کار پدر و مادر دار می‌گشتم. توی بازار کریپتو ترید می‌کردم. برنامه می‌نوشتم. همین. یه چندرغاز حقوق بهمون میدادن. از کارم راضی نبودم. بعدا تونستم از چند جا چند تا پروژه ترجمه بگیرم و البته خیلی بهتر از ایتان  و این چیزا بود. به هر حال می‌گذروندم.

تحت استرس شدید بودم. فشار شدید. البته الان راضیم. هر وقت به گذشته خودم نگاه می‌کنم می‌بینم که خیلی کارهای بچگانه زیادی داشتم. به خودم میگم کاش این تصمیم‌ها رو نمی‌گرفتم و جاش کارهای دیگه می‌کردم.

تا اینکه در و تخته جور شد یه کار پیدا کردم توی بانک گردشگری توی جردن. تحت عنوان کارشناس رمزارز مشغول شدم و حقوقم هم خوب بود الحمدلله. خوابگاه بهم نمیدادن و مجبور شدم تا توی کرج خونه بگیرم تا هزینه‌هام خیلی نشه. روزانه از ساعت ۵ بیدار میشدم و سوار مترو میشدم تا ساعت ۸ برسم سر کار. بعد از ظهر هم ساعت ۴ راه میافتادم از شرکت و ساعت ۶ و نیم میرسیدم خونه.

روزها به سرعت می‌گذشت. خیلی سریع‌تر از اون چیزی که فکرشو میکردم.

بالاخره بهمن ۱۴۰۰ ازدواج کردم. فروردین ۱۴۰۱ از کارم اخراج شدم. دوباره کار ترجمه برداشتم. زندگیم میگذره. و در حال آماده شدن برای رفتن به سربازی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد